چقدر امروز حالم خوبه. اصلا این روزها شدیدا حالم خوبه ولی امروز خیلی بیشتر خوبم. پنجشنبه ست و من از صبح که بیدار شدم حسی عجیب ولی آشنا در من موج میزنه. همان حس هایی که پیش از این فقط در دنیای مجردی درک کرده بودم. آن هم هر پنجشنبه. درست مثل امروز. امروز که اخر هفته ی درون من پر از احساسات نوستالژیک نسبت به وقایعی شده که شاید فقط در خیالاتم اتفاق میفتد!!!!
این اولین پست من بعداز ورود به دنیای جدید است. از دریچه ی دنیای امروزم که به پست های پیش از این
کاش میشد با قلم رویای خود را شانه کردموج هایش را گرفت و صاف و بیدندانه کردیا که میشد رونقی بخشید بر احوال ِ دلروی دشتِ خاطره کِشتِ گل و پروانه کردهم اگر میشد میان ِ آسمانی تار و تَرمیهمان شد بر کرانش ، ماه را دُردانه کردرسم میشد ، بر بلندا سادگی را جار زدزندگی را سرکشید و لاک خود را لانه کردیا که شاید هم به راهی دور گاهی بیغرضساده و آسوده رفت و خنده ای جانانه کردگر بخواهد دل گذارد برگلویِ صبر ، پایقید را برچید و راح
کاش میشد با قلم رویای خود را شانه کردموج هایش را گرفت و صاف و بیدندانه کردیا که میشد رونقی بخشید بر احوال ِ دلروی دشتِ خاطره کِشتِ گل و پروانه کردهم اگر میشد میان ِ آسمانی تار و تَرمیهمان شد بر کرانش ، ماه را دُردانه کردرسم میشد ، بر بلندا سادگی را جار زدزندگی را سرکشید و لاک خود را لانه کردیا که شاید هم به راهی دور گاهی بیغرضساده و آسوده رفت و خنده ای جانانه کردگر بخواهد دل گذارد برگلویِ صبر ، پایقید را برچید و راح
درباره این سایت